آیه 40 سوره دخان
<<39 | آیه 40 سوره دخان | 41>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
همانا روز قیامت که روز فصل و جدایی (مؤمن و کافر) است وعدهگاه جمیع خلایق است.
بی تردید روز جدایی [حق از باطل، مؤمن از کافر و پاک از ناپاک] وعده گاه همه آنهاست؛
در حقيقت، روز «جدا سازى» موعد همه آنهاست.
وعدهگاه همه در روز داورى، قيامت است.
روز جدایی (حق از باطل) وعدهگاه همه آنهاست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- فصل: جدا كردن يَوْمَ الْفَصْلِ روز قيامت است كه ميان مردم به حق قضاوت مىشود و حق و باطل از هم جدا مىگردد.
- ميقاتهم: ميقات: اين كلمه سه معنى دارد، وقت معين براى كارى، وعده وقتدار و مكانى كه براى عملى معين شده است مانند مواقيت حجّ، مراد از آن معناى اول يا دوم است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ «40»
همانا روز جدا سازى (حقّ از باطل) وعدهگاه همه آنهاست.
يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ «41»
روزى كه هيچ دوستى از دوست خود حمايتى نمىكند و آنان (از هيچ سوى ديگر نيز) يارى نمىشوند.
إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «42»
جز كسى كه خداوند او را مورد رحمت قرار دهد، همانا او عزيز و رحيم است.
نکته ها
چون آفرينش هدفى بر حقّ دارد، پس قيامت بايد باشد، خداى حكيم كه هستى را بر اساس حقّ آفريد، گل سر سبد هستى را با مرگ رها نمىكند.
كلمهى «مَوْلًى» به معناى دوست، سرپرست، خدمتگزار و بنده بكار مىرود.
پیام ها
1- قيامت روز فاصله حقّ از باطل و نيكان از بدان است. «يَوْمَ الْفَصْلِ»
2- حضور در قيامت استثنا بردار نيست. «أَجْمَعِينَ»
3- در قيامت همه علاقهها بى اثرند جز شفاعت. لا يُغْنِي مَوْلًى ... إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ
4- در قيامت هيچ نوع كمكى در كار نيست. «شَيْئاً»
5- در قيامت نه فرد به فرد كمك مىكند «مَوْلًى عَنْ مَوْلًى» نه گروه به گروه. «وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ»
6- در قيامت، با آنكه همه جمعند و انسان در جمع است، امّا تنهاست. أَجْمَعِينَ ... لا هُمْ يُنْصَرُونَ
7- تنها خداست كه قدرت او همراه با رحمت است، نسبت به كفّار عزيز و نسبت به مؤمنان رحيم است. «إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 504
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40)
و چون نسبت به تكاليف الهيه، بندگان دو دسته شوند: بعضى مؤمن و مطيع و جمعى كافر و عاصى گردند، لذا روز جزا را متذكر فرمايد:
جلد 12 - صفحه 28
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ: بدرستى كه روز جدا شدن حق از باطل و محق از مبطل به سبب اختلاف جزا و سزا، مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ: هنگام جمع شدن آدميان است در حالتى كه مجتمع باشند در آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ نَجَّيْنا بَنِي إِسْرائِيلَ مِنَ الْعَذابِ الْمُهِينِ (30) مِنْ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ كانَ عالِياً مِنَ الْمُسْرِفِينَ (31) وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ (32) وَ آتَيْناهُمْ مِنَ الْآياتِ ما فِيهِ بَلؤُا مُبِينٌ (33) إِنَّ هؤُلاءِ لَيَقُولُونَ (34)
إِنْ هِيَ إِلاَّ مَوْتَتُنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِينَ (35) فَأْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (36) أَ هُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْناهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ (37) وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ (38) ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (39)
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ مِيقاتُهُمْ أَجْمَعِينَ (40)
جلد 4 صفحه 626
ترجمه
و بتحقيق نجات داديم بنى اسرائيل را از عذاب خوار كننده
از فرعون همانا او بود برترى جويندهاى از متجاوزان
و بتحقيق برگزيديم آنان را از روى دانش بر جهانيان
و داديمشان از نشانههاى قدرت خود چيزيرا كه در آن نعمتى بود آشكار
همانا اينها هر آينه ميگويند
نيست آن مگر مردن اوّل بارمان و نيستيم ما برانگيخته شدگان
پس بياوريد پدران ما را اگر هستيد راستگويان
آيا اينها بهترند يا قوم تبّع و آنانكه بودند پيش از آنها هلاك كرديمشان همانا آنها بودند گناهكاران
و نيافريديم آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است در حالى كه باشيم بازىكنان
نيافريديم آن دو را مگر بحق ولى بيشترشان نمىدانند
همانا روز جدا شدن حق از باطل موعد آنان است بتمامى.
تفسير
خداوند متعال بنى اسرائيل را كه سالهاى متمادى بعذاب رقيّت و اسارت و قتل و اعمال شافّه از قبل فرعون و اتباعش گرفتار بودند بتوسط حضرت موسى نجات داد چون فرعون مرد متكبّر و متفرعن و سركشى بود كه از حدّ و قدر خود تعدّى و تجاوز نمود يا از برجستگان در زيادهروى و نخوت و ستمكارى بود و خداوند براى علم و دانشى كه داشت بقابليّت و استحقاق آن طائفه كه همه از نسل حضرت يعقوب پيغمبر بودند اختيار فرمود ايشانرا براى منصب نبوّت بر اهل عالم در آن زمان چنانچه قمّى ره فرموده كه لفظ العالمين عام و معناى آن خاص است و محتمل است مراد اختيار آن طائفه بكثرت انبياء از ايشان باشد چون بسيارى از انبياء از اين طائفه بودند و عطا فرمود بآنها از آيات قدرت و رحمت از قبيل شكافتن دريا و سايه افكندن ابر و نازل نمودن منّ و سلوى و ساير تفضّلات الهى بر آنها كه در سوره بقره گذشت آنچه را كه نعمت آشكار يا موجب امتحان و اختيار آنها بود و از اينجا باز خداوند روى سخن را معطوف بمشركين مكّه فرموده كه منكر معاد بودند و ميگفتند نيست عاقبت امر و نهايت آن مگر مرگ كه پايان زندگى دنيا است و اين يكمرتبه بيشتر نيست و تكرار نميشود و ديگر ما زنده نميشويم چون نشر در اينجا بمعناى بعث است و اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد پدران ما را زنده كنيد بيايند از اوضاع آن عالم بما خبر دهند تا ما
جلد 4 صفحه 627
تصديق كنيم عالم ديگرى در پس پرده غيب هست كه ما بايد بآن جا منتقل شويم و چون بصدور معجزات متواليه از حضرت ختمى مرتبت حجّت بر آنها تمام بود و بعد از اتمام حجّت از خداوند بر خلق اوضاع عالم را كه تمام اجزاء آن بر وفق حكمت منظّم شده است نميتوان بتقاضاى بيجاى اهل تعصّب و عناد و لجاج تغيير داد خداوند از جواب آنها صرف نظر نموده و بتهديد پرداخته است كه آيا آنها برتر و بيشتر و قوىترند يا قوم تبّع كه از قبيله حمير و از ملوك يمن بوده و تبّع ناميده شد براى كثرت اتباع و انصارش و بعضى گفتهاند تبّع نامى است كه سلاطين يمن پى در پى بآن خوانده ميشدند مانند عزيز مصر و خاقان ترك و قيصر روم كه بسلاطين آنها گفته ميشود در هر حال پادشاه مقتدرى بوده كه جهانگيرى كرده و خودش مؤمن بوده و قومش كافر و لذا خداوند تصريح بقومش فرموده نه خودش و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل نموده كه سبّ ننمائيد تبّع را همانا او اسلام آورده بود و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود تبّع به اوس و خزرج كه دو قبيله انصار بودند گفت در يثرب باشيد تا پيغمبر آخر الزّمان بيايد و اگر من ادراك كنم او را خدمتش را اختيار و با او خروج مينمايم خداوند ميفرمايد ما آن قوم و اقوام سابقه آنها را مانند عاد و ثمود و قوم لوط هلاك و معذّب نموديم شما كه در مقابل آنها چيزى نيستيد چون آنان هم مانند شما مشرك و بدكار بودند شما را هم بجزاى كردارتان خواهيم رسانيد و اخيرا استدلال فرموده بر معاد كه ما آسمانها و زمين و اهل آن دو را بيهوده و ببازيچه خلق ننموديم كه جمعى بيايند و چندى بخورند و بپوشند و با آلام و اسقام دنيا با تمام قوا بكوشند و عاقبت شربت ناگوار مرگ و هجران را بنوشند و بروند بلكه بغرض صحيح عقلى خلق نموديم كه مردم بيايند و بكمال لايق خودشان برسند و مستحق نعيم ابدى يا عذاب دائمى گردند و رحمت و غضب خداوند آشكار گردد و هر كس بجزاى عملش از خير و شرّ برسد ولى بيشتر مردم اين معانى را نميدانند و روز قيامت كه روز فصل خصومت بين تمام خلق بحكم حقّ و جدا شدن حقّ از باطل است وقت و موعد حضورشان بتمامى در محضر الهى و دادستانى او است.
جلد 4 صفحه 628
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ يَومَ الفَصلِ مِيقاتُهُم أَجمَعِينَ (40)
بدرستي که يوم الفصل محل آنها است بالتمام.
إِنَّ يَومَ الفَصلِ روز قيامت است و فصل بمعني جدايي است مقابل وصل، و روز قيامت را يوم الفصل گفتند که خوب و بد از هم جدا ميشوند چنانچه ميفرمايد:
وَ امتازُوا اليَومَ أَيُّهَا المُجرِمُونَ يس آيه 59. فَرِيقٌ فِي الجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ شوري، آيه 5. و فصل قضا که حق و باطل از هم جدا ميشود، و اسامي القيامة بسيار است که يكي از آنها يوم الفصل است.
مِيقاتُهُم أَجمَعِينَ ميقات از ماده وقت است مثل مفعال و مراد وقت معيّن است مثل يوم الموعود، و اطلاق بر مكاني که بوقت معين بايد در آنجا وقوف كنند مثل مواقيت حج براي احرام که تعبير بميقاتگاه ميكنيم، و مرجع ضمير هم ممكن است مذكورين در آيات قبل باشد مثل قوم فرعون و قوم تبع
جلد 16 - صفحه 95
و من قبلهم قوم نوح و هود و صالح و لوط و شعيب و منكرين معاد ولي اثبات شيئي نفي ما عدا نميكند و ممكن است مراد جميع انس و جن و ملك باشد بلكه حيوانات و وحوش که تمام محشور ميشوند و هر يك بجزاء خود نائل ميشود بخصوص با تأكيد بقوله تعالي أَجمَعِينَ چنانچه ميفرمايد: وَ يَومَ يَحشُرُهُم جَمِيعاً يا مَعشَرَ الجِنِّ قَدِ استَكثَرتُم مِنَ الإِنسِ و ميفرمايد: يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ أَ لَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم يَقُصُّونَ عَلَيكُم آياتِي وَ يُنذِرُونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هذا ... الايه انعام آيه 128 و 13 و ميفرمايد: يا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الإِنسِ إِنِ استَطَعتُم أَن تَنفُذُوا مِن أَقطارِ السَّماواتِ وَ الأَرضِ فَانفُذُوا لا تَنفُذُونَ إِلّا بِسُلطانٍ الرحمن، آيه 33 و غير اينها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- روز جدائیها! در آیات گذشته در مورد مسأله معاد از طریق «حکمت آفرینش این جهان» برای وجود رستاخیز استدلال شده بود، آیه شریفه از این استدلال چنین نتیجهگیری میکند که: «یوم الفصل و روز جدائیها وعدهگاه همه آنهاست» (إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص84
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم